آخرین به‌روزرسانی:

Rubicon

ˈruːbɪkɑːn ˈruːbɪkɒn

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

مجازی خط مرزی (محدودکننده)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She knew that accepting the promotion would be crossing her personal Rubicon.

او می‌دانست که پذیرش ترفیع به معنای عبور از خط مرزی شخصی‌اش است.

He knew that stepping over the Rubicon would change his life forever.

او می‌دانست که عبور از خط مرزی زندگی او را برای همیشه تغییر می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت Rubicon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «Rubicon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rubicon

لغات نزدیک Rubicon

پیشنهاد بهبود معانی