شکل جمع:
snottersانگلیسی بریتانیایی مخاط بینی
The tissue was soaked with snotter after the sneeze.
پساز عطسه، دستمالکاغذی با مخاط بینی خیس شد.
The cold weather made his snotter freeze instantly.
هوای سرد باعث شد که مخاط بینی او فوراً خشک شود.
انگلیسی بریتانیایی با صدای بلند نفس کشیدن، خرخر کردن، خروپف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I could hear him snottering from across the room.
صدای خرخر کردنش را از آن طرف اتاق میشنیدم.
The baby snottered as she napped in her crib.
نوزاد درحالیکه در گهوارهاش چرت میزد، با صدای بلند نفس میکشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snotter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snotter