با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید
خرید اشتراک

    Stagestruck

    ˈsteɪdʒˌstrʌk ˈsteɪdʒstrʌk
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    شکل نوشتاری دیگر این لغت: stage-struck

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    سینما و تئاتر هنر عاشق هنرپیشگی و صحنه‌ی نمایش، شیفته‌ی بازیگری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - He was so stagestruck that he enrolled in acting classes and joined a local theater group.
    - او به‌قدری عاشق هنرپیشگی و صحنه‌ی نمایش بود که در کلاس‌های بازیگری ثبت‌نام کرد و به یک گروه تئاتر محلی پیوست.
    - The young boy was stage-struck from a very young age, always dreaming of becoming a famous actor.
    - این پسر جوان از سنین بسیار پایین شیفته‌ی بازیگری بود و همیشه آرزو می‌کرد بازیگر مشهوری شود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت stagestruck

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stagestruck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stagestruck

    لغات نزدیک stagestruck

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار