Still Life

ˈstɪlˈlaɪf stɪllaɪf
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun phrase
( lifes still ) (در نقاشی) تصاویر اشیای بی‌جان (میوه و بطری و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد still life

  1. noun inanimate object painting or photo
    Synonyms: nature morte, study in still life

ارجاع به لغت still life

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «still life» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/still life

لغات نزدیک still life

پیشنهاد بهبود معانی