فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Stomachache

ˈstʌməkeɪk ˈstʌmək-eɪk

شکل جمع:

stomachaches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

دل‌درد، شکم‌درد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

My stomachache was so bad that I had to stay home.

آنقدر دل‌درد داشتم که مجبور شدم خانه بمانم.

I had a stomachache after eating too many sweets.

بعد از خوردن مقدار زیادی شیرینی دل‌درد گرفتم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I can't go to school today because I have a terrible stomachache.

امروز نمی‌توانم به مدرسه بروم چون دل‌درد خیلی بدی دارم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stomachache

  1. noun the state of being sick
    Synonyms:
    indigestion gastric upset acute indigestion
  1. noun an ache localized in the stomach or abdominal region
    Synonyms:
    stomach-ache bellyache gastralgia

ارجاع به لغت stomachache

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stomachache» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stomachache

لغات نزدیک stomachache

پیشنهاد بهبود معانی