با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Three-piece

    ˈθriːpiːs ˈθriːpiːs
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    سه‌تکه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - She was dressed in a three-piece suit for the job interview.
    - او برای مصاحبه‌ی شغلی کت‌و‌شلوار سه‌تکه (کت و شلوار و جلیقه) پوشیده بود.
    - He bought a new three-piece sectional sofa for his apartment.
    - او یک ذست مبل سه‌تکه‌ی جدید برای آپارتمانش خرید.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد three-piece

    1. adjective (of clothing) made in or consisting of three parts or pieces
      Antonyms: one-piece, two-piece

    ارجاع به لغت three-piece

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «three-piece» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/three-piece

    لغات نزدیک three-piece

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی