فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Vertex

ˈvɜrːt̬eks ˈvɜːteks

شکل جمع:

vertexes

توضیحات:

همچنین می‌توان از شکل جمع vertices به‌ جای vertexes استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ریاضی رأس

vertex of an angle

رأس زاویه

The vertex of the triangle is located at the top point where the three sides meet.

رأس مثلث در نقطه‌ی بالایی که سه ضلع به هم می‌رسند قرار دارد.

noun countable

کالبدشناسی فرق (سر)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The vertex of his head was shaved.

فرق سرش تراشیده شده بود.

He felt a sharp pain in his vertex.

درد شدیدی در فرق سرش احساس کرد.

noun countable

رأس، سر، قله، نوک

The architect designed a unique vertex for the building's roof.

معمار رأس منحصر‌به‌فردی برای سقف ساختمان طراحی کرد.

the building on the vertex of the hill

ساختمان روی قله‌ی کوه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vertex

  1. noun top
    Synonyms:
    peak summit height apex crown crest tip cap pinnacle extremity culmination zenith roof acme upper extremity apogee fastigium cope
    Antonyms:
    bottom nadir

ارجاع به لغت vertex

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vertex» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vertex

لغات نزدیک vertex

پیشنهاد بهبود معانی