انسانی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • وابسته به انسان
  • فونتیک فارسی

    ensaani
  • صفت قید
    human, of or related to humans, human-like, manlike, in a human way, compassionate, humanely
    • - قائل شدن ویژگی‌های انسانی برای جسم بی‌جان

    • - to assign human attributes to an inanimate object
    • - یک عمل انسانی

    • - a human act
    • - نفس انسانی خوپذیر است.

    • - The human nature is impressionable.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت انسانی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «انسانی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/انسانی

لغات نزدیک انسانی

پیشنهاد بهبود معانی