۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

برآمدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / baraamadan /

to rise, to come up, to emerge

درآمدن، طلوع کردن

خورشید از افق شروع به برآمدن کرد.

The sun began to rise over the horizon.

پس‌از طوفان، رنگین‌کمانی در آسمان شروع به برآمدن کرد.

After the storm, a rainbow started to emerge in the sky.

فعل لازم
فونتیک فارسی / baraamadan /

to be able to, to cope, to be inferred, to be accomplished, to elapse

توانستن، انجام شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

با کمک، امیدوارم بتوانم از پس استرسم برآیم.

With support, I hope to be able to manage my stress.

آن‌ها باید یاد بگیرند که از پس تغییرات غیرمنتظره بربیایند.

They must learn to cope with unexpected changes.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برآمدن

  1. مترادف:
    بالا آمدن
    متضاد:
    پایین رفتن

ارجاع به لغت برآمدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برآمدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برآمدن

لغات نزدیک برآمدن

پیشنهاد بهبود معانی