ipso facto, so, for this reason, therefore, because of this, for this reason
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تب داشتم؛ به همین دلیل به تخت رفتم.
I had a fever; therefore, I went to bed.
دخترم در رم زندگی میکند، به همین دلیل او را خیلی کم میبینم.
My daughter lives in Rome, so I only see her once in a blue moon.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «به همین دلیل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/به همین دلیل