آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

تار کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / taar kardan /

to dim, to darken, to make opaque, to make somber or murky, to make obscure or fuzzy

to dim

to darken

to make opaque

to make somber or murky

to make obscure or fuzzy

تیره کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

ابرهای طوفانی آسمان را تار کردند.

The storm clouds began to darken the sky.

هنرمند از سیاه‌قلم برای تار کردن سایه‌های نقاشی‌اش استفاده کرد.

The artist used charcoal to darken the shadows in the painting.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت تار کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تار کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تار کردن

لغات نزدیک تار کردن

پیشنهاد بهبود معانی