فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

تخم‌مرغ به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • جسمی بیضوی با پوستی ضخیم که در شکم مرغ خانگی تولید می‌شود
  • فونتیک فارسی

    tokhmemorgh
  • اسم
    egg
    • - شکر و آرد و تخم مرغ را مخلوط کردن

    • - to mix sugar, flour, and eggs
    • - من برای جوشاندن تخم مرغ از تایمر تخم مرغ استفاده نمیکنم.

    • - I do not use an egg timer to boil eggs.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت تخم‌مرغ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تخم‌مرغ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تخم‌مرغ

پیشنهاد بهبود معانی