فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

جر دادن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • پاره کردن
  • فونتیک فارسی

    jer daadan
  • فعل متعدی
    to rip, to rend, to tear, to slit, to cut
    • - سگ می‌تواند خرگوش را در چند ثانیه جر بدهد

    • - A dog can tear a rabbit apart in seconds
    • - پارچه را جر داد

    • - he tore the cloth
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت جر دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جر دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جر دادن

لغات نزدیک جر دادن

پیشنهاد بهبود معانی