آخرین به‌روزرسانی:

خاویار به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

تخم خوراکی ماهی خاویار

فونتیک فارسی

khaav(i)yaar
اسم

caviar, caviare

خاویار و خوراک‌های لذیذ دیگر

caviar and other delicacies

یک قوطی کوچک خاویار به‌ عنوان پیش غذا سرو شد.

A small can of caviar was served as an appetizer.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

در آن رستوران مجلل و اعیانی یک قاشق خاویار خوردم.

I had a spoonful of caviar at the upscale restaurant.

تخم ماهی

فونتیک فارسی

khaav(i)yaar
اسم

roe, spawn

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

خاویار ماهی سالمون

roe of the salmon

ماهیگیر می‌توانست مقدار زیادی خاویار از دریاچه بگیرد.

The fisherman was able to catch a large roe from the lake.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خاویار

  1. مترادف:
    نوعی ماهی استروژن نوعی سگ ماهی اوزون‌برون داراکویی
  1. مترادف:
    تخم‌نمک سود ماهی استروژن

ارجاع به لغت خاویار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خاویار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خاویار

لغات نزدیک خاویار

پیشنهاد بهبود معانی