فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

خمیر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

نرکیب پودر و آب

فونتیک فارسی

khamir
اسم صفت
dough, paste, doughy, mash, (wood) pulp

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- خمیر از آرد و آب ساخته می‌شود.

- Dough is made of flour and water.

- آن قدر باران آمد که گچ دیوار مثل خمیر شد.

- It rained so much that the wall plaster turned into mash.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خمیر

  1. مترادف:
    آرد خیسانده
  1. مترادف:
    نواله

ارجاع به لغت خمیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خمیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خمیر

لغات نزدیک خمیر

پیشنهاد بهبود معانی