فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

دور زدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • چرخیدن، چرخ زدن، گردیدن
  • فونتیک فارسی

    dõr zadan
  • فعل لازم فعل متعدی
    to orbit, to go around, to skirt, to circumnavigate, to arc, to circumambulate, to whirl, to turn, to revolve, to circulate, to curve, to wheel to go round, to swing, to circuit, to spin, to compass, to rotate, to round, to circle
    • - سفینه طوری طراحی شده بود که سیاره‌ی مریخ را دور بزند.

    • - The spacecraft was designed to circumnavigate the planet Mars.
    • - سیاره‌ها طبق الگویی قابل پیشبینی خورشید را دور می‌زنند.

    • - The planets orbit around the sun in a predictable pattern.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت دور زدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دور زدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دور زدن

لغات نزدیک دور زدن

پیشنهاد بهبود معانی