to grow, to grow up, to snowball, to build, to enlarge, to evolve, to develop, to thrive, to luxuriate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سود او صدبرابر رشد کرد.
His profits grew a hundredfold.
کاکتوس بیابانی در زیستگاههای خشک و گرم رشد میکند.
The desert cactus thrives in a dry and hot range.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رشد کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رشد کردن