آخرین به‌روزرسانی:

رفتار کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / raftaar kardan /

to behave, to act, acquit, bear, comport, to deal, to demean, to deport, to do, to treat, to walk, to run, to perform, to handle, to function, to comport

سلوک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

آن‌ها با او بسیار بد رفتار کردند.

They treated her horribly.

در جلسه به‌نحوِ احسن رفتار کرد.

She acquitted herself well in the meeting.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت رفتار کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رفتار کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رفتار کردن

لغات نزدیک رفتار کردن

پیشنهاد بهبود معانی