to take pains, to trouble, to take the trouble to, to make an effort, to work hard, to suffer hardship, to toil, to plod, to slog, to suffer, to strive, to travail, to labor
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او تصمیم گرفت زحمت بکشد تا زبان جدیدی یاد بگیرد.
She decided to take the trouble to learn a new language.
آنها بیوقفه در مزارع از سپیدهدم تا غروب زحمت میکشند.
They labor tirelessly in the fields from dawn till dusk.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «زحمت کشیدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/زحمت کشیدن