با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

سر خوردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • دلسرد شدن
  • فونتیک فارسی

    sar khordan
  • فعل لازم
    to become frustrated or disenchanted, to be disillusioned, to despair
    • - وقتیتکه‌های پازل با هم جور نمی‌شوند، بچه‌ها معمولا سر می‌خورند.

    • - When the puzzle pieces don't fit together, the children often become frustrated.
    • - جین بعد از گذر سال‌ها، کم‌کم از یکنواختی برنامه‌ی روزانه‌اش سر خورد.

    • - As the years went by, Jane began to become disenchanted with the monotony of her daily routine.
  • لیز خوردن
  • فونتیک فارسی

    sor khordan
  • فعل لازم
    to slide, to glide, to slip, to skid
    • - ماشین روی جاده‌ی یخ‌زده سر خورد.

    • - The car skidded on the icy road.
    • - دوچرخه‌سوار وقتی ناگهان خواست بایستد، سر خورد و کف خیابان افتاد.

    • - As he tried to stop suddenly, the bicyclist skidded and fell onto the pavement.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سر خوردن

ارجاع به لغت سر خوردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سر خوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سر خوردن

پیشنهاد بهبود معانی