فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سر دادن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بیرون دادن، رها کردن

فونتیک فارسی

sor daadan
فعل متعدی

to free, to let go, to set afoot, to release, to let out

او مشتاق بود که آهنگ جدید خود را برای عموم سر دهد.

She was eager to release her new song to the public.

او تصمیم گرفت وقتی مهمانی غافلگیرکننده را دید، صدای فریاد سر دهد.

She decided to let out a holler when she saw the surprise party.

(مبادله‌ی تهاتری) در مبادله‌ چیزی اضافه‌تر دادن

فونتیک فارسی

sar daadan
فعل متعدی

give something plus some money to get something in return

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

او تصمیم گرفت برای خرید یک لپ‌تاپ جدید، کتاب‌های قدیمی‌اش و مقداری پول را سر دهد.

She decided to barter exchange her old books and some money to get a new laptop.

او گیتار خود را با مقداری پول سر می‌دهد تا یک آمپلی‌فایر قدیمی بگیرد.

He will barter exchange his guitar along with some money to acquire a vintage amplifier.

لیزاندن

فونتیک فارسی

sor daadan
فعل متعدی

to glide, to skid, to cause, to slip, to shove

او از قلم‌موی صاف برای سر دادن روی بوم استفاده کرد.

She used the smooth brush to glide across the canvas.

او سعی کرد برای ترفندی، اسکیت‌بُرد را از روی پیاده‌رو سر دهد.

He attempted to skid the skateboard across the pavement for a trick.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت سر دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سر دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سر دادن

لغات نزدیک سر دادن

پیشنهاد بهبود معانی