فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سکه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • پول فلزی
  • فونتیک فارسی

    sekke
  • اسم
    coin, coinage, money, piece, currency, specie
    • - پشت یک سکه

    • - the reverse side of a coin
    • - در اینجا شمش تبدیل به سکه می‌شود.

    • - Here bullion is changed into coin.
    • - دو سکه و مقداری اسکناس

    • - two coins and some paper money (or banknotes)
    • - این روزها کار و بارش سکه است.

    • - He is really coining it now.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سکه

ارجاع به لغت سکه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سکه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سکه

پیشنهاد بهبود معانی