شیدایی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• شیفتگی، دلدادگی

• فونتیک فارسی

  sheydaayi

• اسم
  fascination, rapture, love, befuddlement, enchantment, bewitchment, infatuation, captivation
  • - روبرت با شیدایی به نامزدش نگاه می‌کرد.

  • - Robert was looking at his fiancee with rapture.

  • - شیدایی جمعیت هنگام ورود سوپراستار به صحنه مشهود بود.

  • - The rapture of the crowd was palpable as the superstar took the stage.

• جنون ادواری

• فونتیک فارسی

  sheydaay

• اسم
  روان‌پزشکی سلامت روان mania, manic-depressive state
  • - شیدایی مشخصه‌ی اصلی اختلال دوقطبی است. این اختلال قبلاً افسردگی شیدایی نامیده می‌شد.

  • - Mania is also the main feature of bipolar disorder, which used to be known as manic depression.

  • - بعد از نشان دادن رفتار نامتعارف شیدایی‌اش تشخیص داده شد.

  • - He was diagnosed with mania after exhibiting extreme behavior.