nurse, hospital attendant, orderly
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پرستار در کنار بستر ایستاد.
The nurse stood by the bedside.
پرستار کوشید کودک بیمار را آرام کند.
The nurse tried to calm the sick child.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پرستار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرستار