با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

خدمتکار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مستخدم

فونتیک فارسی

khedmatkaar
اسم
maid, servant, houseman, waiter, server, domestic, maidservant, attendant

- خدمتکار هتل برایم حوله‌ی اضافی آورد.

- The hotel maid brought me some extra towels.

- خدمتکار اسباب‌های خود را جمع کرد و رفت.

- The maidservant gathered her things and left.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خدمتکار

ارجاع به لغت خدمتکار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خدمتکار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خدمتکار

لغات نزدیک خدمتکار

پیشنهاد بهبود معانی