فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

پرستار به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تیمارکننده‌ی بیمار

فونتیک فارسی

parastaar
اسم

nurse, hospital attendant, orderly

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

پرستار در کنار بستر ایستاد.

The nurse stood by the bedside.

پرستار کوشید کودک بیمار را آرام کند.

The nurse tried to calm the sick child.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پرستار

  1. مترادف:
    تیماردار
  1. مترادف:
    خادم خادمه خدمتکار کنیز
  1. مترادف:
    ربیبه

ارجاع به لغت پرستار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پرستار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پرستار

لغات نزدیک پرستار

پیشنهاد بهبود معانی