با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

شیرینی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • شیرین بودن
  • فونتیک فارسی

    shirini
  • اسم
    sugariness, sweetness, saccharinity
    • - شیرینی صدایش آرامش‌بخش بود.

    • - The sweetness of his voice was soothing.
    • - شیرینی هوای تابستان مست‌کننده بود.

    • - The sweetness of the summer air was intoxicating.
  • شیرینی‌جات
  • فونتیک فارسی

    shirini
  • اسم
    عامیانه pastry, confection(s), bonbon, confectionary, goodies, confiture, candy, patisserie, sweetmeat, cookie, sweets
    • - مصرف شیرینی و تنقلات در نوروز بالا می‌رود.

    • - During Nowruz, the consumption of confectioneries goes up.
    • - آبنبات و شیرینی زیاد دندانت را خراب می‌کند.

    • - Too much candy and sweets will ruin your teeth.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد شیرینی

ارجاع به لغت شیرینی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شیرینی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/شیرینی

پیشنهاد بهبود معانی