آخرین به‌روزرسانی:

عکس گرفتن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / aks gereftan /

to photograph, to shoot picture, to snap a photograph, to take picture, to have (one's) photograph taken

عکس انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

من عاشق عکس گرفتن از طبیعت هستم.

I love to take pictures of nature.

آن‌ها منتظرند که از افق آسمان شهر در شب عکس بگیرند.

They hope to photograph the city skyline at night.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت عکس گرفتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «عکس گرفتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/عکس گرفتن

لغات نزدیک عکس گرفتن

پیشنهاد بهبود معانی