to think, to reflect, believe, calculate, cerebrate, consider, judge, trow, trust, puzzle, ween
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
mull
عامیانه feel, figure, reckon
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فکر کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فکر کردن