to tell a story, to yarn, to fictionalize, to narrate a tale, to recount an anecdote, to tell tales
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پدرم شبها برایمان قصه میگفت.
At night, my father used to tell us stories.
برای برادر کوچکم قصه میگفتم.
I used to tell stories to my little brother.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قصه گفتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قصه گفتن