با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

مادر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • مامان، ام، ننه، والده
  • فونتیک فارسی

    maadar
  • اسم
    mother, mommy, mom, mama, mater, mamma, dam, mammy, ma
    • - سعی کردم مادر داغ‌دیده را تسلی بدهم.

    • - I tried to console the bereaved mother.
    • - تکرار واژه‌ی «مادر» توسط سرباز درحال مرگ مرا متأثر کرد.

    • - The dying soldier's repetition of the word "mother" saddened me.
  • (صنعت) اصل، ریشه، نخست
  • فونتیک فارسی

    maadar
  • صفت
    core, basic
    • - صنایع مادر

    • - basic industries
    • - ایده‌ی مادر

    • - basic idea
  • عامیانه ma, mom, old lady
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد مادر

ارجاع به لغت مادر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مادر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/مادر

لغات نزدیک مادر

پیشنهاد بهبود معانی