فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

نیمکت به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • نوعی صندلی دراز که چند نفر می‌توانند رو یآن بنشینند
  • فونتیک فارسی

    nimkat
  • اسم
    bench, settee, pew
    • - زنی جوان با سیمایی درهم، تنها روی نیمکت نشسته بود.

    • - A young woman, of a sullen aspect, was sitting alone on the bench.
    • - کتاب فیزیک خود را روی نیمکت گذاشت.

    • - She left her physics on the bench.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت نیمکت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نیمکت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/نیمکت

پیشنهاد بهبود معانی