آخرین به‌روزرسانی:

نیمکت به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / nimkat /

bench, settee, pew

نوعی صندلی دراز که چند نفر می‌توانند رو یآن بنشینند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

زنی جوان با سیمایی درهم، تنها روی نیمکت نشسته بود.

A young woman, of a sullen aspect, was sitting alone on the bench.

کتاب فیزیک خود را روی نیمکت گذاشت.

She left her physics on the bench.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت نیمکت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نیمکت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نیمکت

لغات نزدیک نیمکت

پیشنهاد بهبود معانی