آخرین به‌روزرسانی:

واداشتن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / vaadaashtan /

to make (to), to compel, to force, to induce, to sway, to goad, to prompt

وادار کردن، مجبور کردن

پدرم مرا واداشت که کفش‌هایم را واکس بزنم.

my father induced me to shine my shoes

فعل متعدی
فونتیک فارسی / vaadaashtan /

to assign, to give a task to, to engage, to station

گماشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

مأمورانی که جلو درها واداشته شده بودند، همه را وارسی بدنی می‌کردند.

the agents stationed at the doors frisked everyone

یکی از سربازان را واداشت که از من مراقبت کند.

he assigned one of the soldiers to watch me

فعل متعدی
فونتیک فارسی / vaadaashtan /

to place (carefully), to set (up)

قراردادن، نصب کردن

نردبان را جوری واداشت که عمود نباشد

he set the ladder so that it would not be vertical

ساعت را واداشتن

to set a watch (or clock)

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت واداشتن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «واداشتن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/واداشتن

لغات نزدیک واداشتن

پیشنهاد بهبود معانی