حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
آخرین بهروزرسانی:
وطن به انگلیسی
معنیها و نمونهجملهها
اسم
فونتیک فارسی / vatan /
homeland, motherland, fatherland, country, one's native country, home country
homeland
motherland
fatherland
country
one's native country
home country
میهن
اندیشهی دیدار وطن او را دلخوش میکرد.
the though of visiting his homeland delighted him.
آنها جان خود را فدای وطن کردند.
They gave their lives for their country.
اسم
فونتیک فارسی / vatan /
hometown, birthplace, home state
hometown
birthplace
home state
زادگاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
وطن او قم است.
Qom is his hometown.
او همیشه ارتباط عمیقی با وطن خود احساس میکند.
She always feels a deep connection to her birthplace.
مترادف و متضاد وطن
ارجاع به لغت وطن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
کپی
معنی لغت «وطن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وطن
لغات نزدیک وطن
- - وضوح وشمردگی
- - وضیع
- - وطن
- - وطنپرست
- - وطنپرستی
