با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

کرد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • زمین کشاورزی، کرت
  • فونتیک فارسی

    kard
  • اسم
    patch, field
    • - در یک کرد زیر سایه‌ی درختی نشستیم

    • - We sat in a patch of shade under a tree
    • - اسب‌ها نزدیک یک کرد ایستادند

    • - The horses stood near a patch
  • برکه، تالاب، آبگیر
  • فونتیک فارسی

    kard
  • اسم
    pool, pond
    • - کرد وسط یک بیشه است

    • - The pond is in the middle of a wood
    • - قورباغه افتاد توی کرد

    • - The frog plopped into the pond
  • -کرد، انجام‌شده، کرده‌شده
  • فونتیک فارسی

    kard
  • سازه‌ی پیوندی
    done, did, accomplished
    • - صحیح و سالم به آن سوی رودخانه شنا کرد.

    • - She swam to the other side of the river in safety.
    • - امواج دو تا از مین‌ها را منفجر کرد.

    • - The waves sprang two of the mines.
  • یکی از نژادهای ایرانی مربوط به غرب ایران
  • فونتیک فارسی

    kord
  • اسم صفت
    Kurd, Kurdish
    • - کرد عراقی

    • - Iraqi Kurd
    • - کرد و ترک

    • - Kurd and Turk
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت کرد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کرد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کرد

لغات نزدیک کرد

پیشنهاد بهبود معانی