bow, crossbow, longbow
تیر و کمان
bow and arrow
زه این کمان پاره شده است.
This bow's string has snapped.
arc, arch, crescent
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کمانابرو
having arched eyebrows
کمان دایره
arch of a circle
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کمان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کمان