آخرین به‌روزرسانی:

گیر به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی

gir

hold, (power to) grasp, grip, difficulty, entanglement

مکانیک pawl

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد گیر

  1. مترادف:
    بست بند قید
  1. مترادف:
    گرفتاری

ارجاع به لغت گیر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گیر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گیر

لغات نزدیک گیر

پیشنهاد بهبود معانی