عامیانه frown, glower, sulk, grimace, scowl, wince, dourness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اخم آموزگار دانشآموزان را ترساند.
The teacher's frown cowed the students.
اخم قاضی، دادگاه را ساکت کرد.
The judge's frown hushed the courtroom.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اخم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اخم