proud, glorious, honorable
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ورزشکار مدال طلای افتخارآفرینش را بالای سرش گرفت.
The athlete held his glorious gold medal high above his head.
اجرای افتخارآفرین ارکستر
the glorious performance by the orchestra
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «افتخار آفرین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/افتخار آفرین