disgrace, scandal, debacle, fiasco, shame, disappointing, contretemps, ignominy
روزنامهها آن افتضاح را مسکوت گذاشته بودند.
The press was cushioning the scandal.
بازی او در آن صحنه افتضاح محض بود.
Her performance in that scene was a complete debacle.
عامیانه horrible, dreadful, awful, fearful, egregious, terrible, abominable
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
غذا افتضاح بود؛ من که نتوانستم بخورم.
The food was awful; I for one couldn't eat it.
نمایش چهطور بود؟ افتضاح بود!
How was the show? it was terrible!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «افتضاح» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/افتضاح