فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

افتضاح به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

رسوایی

فونتیک فارسی

eftezaah
اسم

disgrace, scandal, debacle, fiasco, shame, disappointing, contretemps, ignominy

روزنامه‌ها آن افتضاح را مسکوت گذاشته بودند.

The press was cushioning the scandal.

بازی او در آن صحنه افتضاح محض بود.

Her performance in that scene was a complete debacle.

بسیار بد

فونتیک فارسی

eftezaah
صفت

عامیانه horrible, dreadful, awful, fearful, egregious, terrible, abominable

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

غذا افتضاح بود؛ من که نتوانستم بخورم.

The food was awful; I for one couldn't eat it.

نمایش چه‌طور بود؟ افتضاح بود!

How was the show? it was terrible!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد افتضاح

  1. مترادف:
    بدنامی بی‌آبرویی تفضیح رسوایی فضاحت

ارجاع به لغت افتضاح

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «افتضاح» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/افتضاح

لغات نزدیک افتضاح

پیشنهاد بهبود معانی