to think, to ponder, to deliberate, to cogitate, to reflect, to muse, to speculate, to cerebrate, to conceive, to mentalize, to brood
to think
to ponder
to deliberate
to cogitate
to reflect
to muse
to speculate
to cerebrate
to conceive
to mentalize
to brood
او ساعتها در سکوت میاندیشد.
He spends hours thinking in silence.
آنها دربارهی پیامدهای کارهایشان اندیشیدند.
They ponder over the consequences of their actions.
to be anxious, to worry
to be anxious
to worry
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او اغلب هنگام مواجهه با چالشهای جدید میاندیشد.
He is often anxious when facing new challenges.
من اغلب در مورد آینده میاندیشم.
I often worry about the future.
to suppose, to believe
to suppose
to believe
او دوست دارد درباره آینده بیندیشد و براساس آن برنامهریزی کند.
She likes to suppose about the future and plan accordingly.
او عمیقاً دربارهی پیامدهای کارهایش میاندیشد.
She believes deeply about the consequences of her actions.
در زبان فارسی معیار و دستور زبان رسمی، تنها شکل صحیح و پذیرفتهشده، «بیندیشد» است. این کلمه از فعل «اندیشیدن» با پیشوند «بی-» ساخته شده و بر اساس قواعد املایی فارسی، پس از پیشوند «بی-» نباید حرف اضافه «ا» بیاید.
شکل «بیاندیشد» نادرست است و در هیچیک از منابع معتبر زبان فارسی به عنوان نگارش صحیح پذیرفته نیست.
در زبان فارسی معیار و دستور املایی، تنها شکل صحیح و پذیرفتهشده «نیندیشد» است. این کلمه از فعل «اندیشیدن» با پیشوند منفی «نی-» ساخته شده است و طبق قواعد، پس از پیشوند «نی-» نباید حرف اضافه «ا» قرار گیرد.
شکل «نیاندیشد» نادرست است و در منابع رسمی زبان فارسی بهعنوان اشتباه املایی شناخته میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اندیشیدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اندیشیدن