oh!, ouch!, alas!
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اوف انگشتمو له کردی!
Ouch! You trod on my toe!
اوف چراغ را شکستم.
Oh! I broke the lamp.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اوف» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اوف