فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

باعث شدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

موجب شدن

فونتیک فارسی

baa'es shodan
فعل لازم
to cause, to effect, to occasion, to provoke, to elicit, to effectuate, to operate, to evoke, to arouse, to decide, to determine, to engender, to draw, to induce, to instigate, to make, to move, to possess, to raise, to produce, to prompt, to send, to trigger

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- اتصال ضعیف بین هادی و ترمینال باعث تداخل با سیگنال شده است.

- Poor contact between the conductor and the terminal was causing interference with the signal.

- لوگوی شرکت ما دارای حروف پررنگی بود که باعث می‌شد برندمان قابل تشخیص باشد.

- Our company's logo featured bold letters that made our brand recognizable.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت باعث شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «باعث شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/باعث شدن

لغات نزدیک باعث شدن

پیشنهاد بهبود معانی