آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

بخور دادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / bookhoor daadan /

to inhale (vapors), to cense, to incense, to steam, to fumigate, to administer an inhalant, to expose

to inhale

to cense

to incense

to steam

to fumigate

to administer an inhalant

to expose

در معرض بخار قرار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

برای کمک به گرفتگی، او هر صبح بخور عرق نعنا می‌دهد.

To help with congestion, he inhales the menthol vapor every morning.

جادوگر برای دفع ارواح شیطانی بیمار را بخور داد.

The shaman censed the patient to ward off evil spirits.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بخور دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بخور دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بخور دادن

لغات نزدیک بخور دادن

پیشنهاد بهبود معانی