to renege, to break one's promise, to be unpunctual, to go back on one's words,
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او جرات بدقولی کردن ندارد.
He won't dare to break his promise.
گفته بودی میآیی؛ چرا بدقولی کردی؟
You said you'd come, why did you renege on your promise?
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بدقولی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بدقولی کردن