bad-tasting, brackish, distasteful, unappetizing, nasty, unsavory
bad-tasting
brackish
distasteful
unappetizing
nasty
unsavory
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دارو بدمزه است و این موضوع بلعیدن آن را برای کودک سخت میکند.
The medicine had a bad-tasting flavor, making it difficult for the child to swallow.
سوشی بدمزه
unappetizing sushi
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بدمزه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بدمزه