امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بقچه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

وسایلی که در پارچه پیچیده شده

فونتیک فارسی

boghche
اسم
bundle, pack, package, truss, parcel, packet

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- خدمتکار لباس‌های خود را در بقچه حمل می‌کرد.

- The maid carried her clothes in a pack.

- او لباس‌های خود را در بقچه پیچید.

- He wrapped his clothes in a bundle.

- جامه‌های خود را در دو بقچه پیچید.

- She packed her clothes in two bundles.
جامه‌دان، دستمال بزرگ

فونتیک فارسی

boghche
اسم
wrapper, knapsack, a piece of square cloth

- بقچه را در صندوقچه بگذار.

- Put the wrapper in the bin.

- بقچه‌ی ابریشمی

- silk wrapper
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بقچه

  1. مترادف:
    بغچه جامه‌دان دستمال

ارجاع به لغت بقچه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بقچه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بقچه

لغات نزدیک بقچه

پیشنهاد بهبود معانی