bundle, pack, package, truss, parcel, packet
خدمتکار لباسهای خود را در بقچه حمل میکرد.
The maid carried her clothes in a pack.
او لباسهای خود را در بقچه پیچید.
He wrapped his clothes in a bundle.
جامههای خود را در دو بقچه پیچید.
She packed her clothes in two bundles.
wrapper, knapsack, a piece of square cloth
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بقچه را در صندوقچه بگذار.
Put the wrapper in the bin.
بقچهی ابریشمی
silk wrapper
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بقچه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بقچه