betterment, recuperation, improvement, mend, amendment, amelioration, well-being, recovery
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بهبودی سریع او شگفتانگیز بود.
His quick recovery was quite surprising.
بهبودی وضع اقتصاد کشور مستلزم ایجاد یک سازگان بانکی آزاد است.
The improvement of the country's economy requires the establishment of a free banking system.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بهبودی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بهبودی