امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

بیرون کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اخراج کردن، طرد کردن

فونتیک فارسی

biroon kardan
فعل متعدی
to send out, to discharge, to expel, to oust, to drive out, to dislodge, to kick out, to deport, to rout, to evict, to sack, to cashier, to exclude

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- به‌دلیل نپرداختن کرایه او را از خانه بیرون کردند.

- He was evicted for nonpayment of rent.

- مشتری جنجال‌آفرین را از رستوران بیرون کردند.

- The rowdy customer was kicked out of the restaurant.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بیرون کردن

  1. مترادف:
    بیرون‌راندن دفع کردن
  1. مترادف:
    اخراج کردن طرد کردن
  1. مترادف:
    منفصل از خدمت کردن
  1. مترادف:
    مستثنا کردن

ارجاع به لغت بیرون کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیرون کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بیرون کردن

لغات نزدیک بیرون کردن

پیشنهاد بهبود معانی