آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

بیرون کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / biroon kardan /

to send out, to discharge, to expel, to oust, to drive out, to dislodge, to kick out, to deport, to rout, to evict, to sack, to cashier, to exclude

to send out

to discharge

to expel

to oust

to drive out

to dislodge

to kick out

to deport

to rout

to evict

to sack

to cashier

to exclude

اخراج کردن، طرد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

به‌دلیل نپرداختن کرایه او را از خانه بیرون کردند.

He was evicted for nonpayment of rent.

مشتری جنجال‌آفرین را از رستوران بیرون کردند.

The rowdy customer was kicked out of the restaurant.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بیرون کردن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
منفصل از خدمت کردن
مترادف:
مستثنا کردن

ارجاع به لغت بیرون کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیرون کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیرون کردن

لغات نزدیک بیرون کردن

پیشنهاد بهبود معانی