to send out, to discharge, to expel, to oust, to drive out, to dislodge, to kick out, to deport, to rout, to evict, to sack, to cashier, to exclude
to send out
to discharge
to expel
to oust
to drive out
to dislodge
to kick out
to deport
to rout
to evict
to sack
to cashier
to exclude
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بهدلیل نپرداختن کرایه او را از خانه بیرون کردند.
He was evicted for nonpayment of rent.
مشتری جنجالآفرین را از رستوران بیرون کردند.
The rowdy customer was kicked out of the restaurant.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیرون کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیرون کردن