unprincipled, unchaste, loose, libertine, promiscuous fast
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او تاجر بیناموسی بود که برای سود بیشتر حاضر بود هر کاری بکند.
He was an unprincipled businessman who was willing to do anything to make a profit.
مرد بیناموسی بود و زندگیاش هیچ مرز و محدودیت اخلاقیای نداشت.
He was a libertine man, living life without boundaries or moral constraints.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بی ناموس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بی ناموس